فکر کردیم بهترین کار این است که عمو را بیاوریم  حالا چه کلکی بزنیم عمو را از خانه بیرون بیاوریم؟! با این هیبت و این تیپ و قد و قواره و اسلحه. هرچه هم بخواهی بگویی من کسی نیستم، قیافهات تابلو است در خانه ی بغلی را زدیم آقایی آمد دم در سلام کردم گفتمببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیماین بندة خدا نگاه کرد، یک مسلمان بسیجی، خانة یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟! رفت لباس پوشید آمد . محترمانه باهاش پیچیدیم توی خانة برادر خودش. داخل خانه که شدیم، نگهبان او را بازرسی کرد. نگاه کرد، پیش خودش گفت، برای امر خیر مگر آدم را بازرسی میکنند؟!

بعد از بازرسی به او گفتیم که رهبر نظام آمده اینجا، اینها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید. او را داخل که بردیم اما وقتی آقا را که دید، غش کرد ! او را بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا. با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوالپرسی کرد. رفتیم بالای سر مادر، مادر را هم راه انداختیم، لباس مناسب پوشید و آمد . وقتی وارد اتاق شد، آقا تعارفشان کردند در کنار خودشان، کنار همان عمویی که نشسته بود. بعد هم گفتند: «مادر! ما آمدهایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید، دوستان عموی بچهها را آوردند. » دخترها آمدند نشستند. آقا اولین سؤالشان این بود که شغل دخترها چیست؟ گفتند: دانشجو. آقا خیلی تحسینشان کرد و با آنها کلی صحبت کردند، توی این حالت، یکی از دخترها سؤال کرد که آقا چیزی برای خوردن میل می کنند؟میدانستم چه بگویم، آقا خوراکیهای آنها را میخورند یا نه ؟ رفتم کنار آقا، از ایشان سؤال کردم، آقا گفتندما مهمانشان هستیم. از مهمان میپرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟ خُب اگر چیزی بیاورند ما میخوریمبعد رو به دخترگفتندبله دخترم؛ اگر زحمت بکشید چایی یا آبمیوه بیاوریدآقا از همه چیزهایی که آورده بودند خوردند. مثل بقیة جاها، آقا فرمودندعکس شهیدتان را من نمیبینم. عکس شهید عزیزمان را بیاورید ببینم. »توی خانه مسلمانها معمولا چند تا عکس بزرگ شهید هست دختر خانواده یک آلبوم عکس آورد که مربوط به شب عروسی شهید بود! آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. آقا همینجوری که نگاه میکردند، شروع کردند به صحبت کردن، صفحهها را ورقزدند تا تمام شد بعد گفتندخُب ! عکس تکی شهید را ندارید؟» بالاخره یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و گذاشتند جلوی آقا ! آقا شروع کردند از شهید تعریف کردن و گفتند: «خُب! نحوة اسارت، نحوة شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید. »نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» بود، به اندازة شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران» پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش F14، بمبافکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد میزنند. شهید، هواپیما را تا آنجا که ممکن است، اوج میدهد. هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، که اتمسفر است بالا میآید و بقیهاش را بهسمت ایران سرازیر میشود. چهار تا موتور هواپیما منهدم میشود و چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمیکرده، نتوانسته «ایجکت» کند و چتر نجات شهید کار نکرده ... . اوحتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی بهدست عراقیها بیافتد و کاری کرد تا توی خاک ایران سقوط کند.مادر شهید گفت: «امروز فهمیدم که علی(ع) کیست، ...



منبع : خبرگزاری مشرق